زندگینامه/ سردار شهید ابراهیم وکیل زاده مسئول تعاون لشکر 25 کربلا

شهید وکیل زاده

ابراهیم وکیل زاده در سال 1339 در روستای  دیزج در شهرستان اسکو آذربایجان شرقی، در خانواده مذهبی، چشم به جهان گشود.

از اول کودکی به نماز اهمیت می داد و با، هوش و متانت خاص، تقیدش به احکام اسلام از خصوصیات بارز او در کودکی بوده، در سال 1345 همراه خانواده از اسکو به شهرستان تبریز جهت سکونت عزیمت نمودند و در 7 سالگی، وارد دبستان شیخ محمد خیابانی شده و دوره ابتدائی را در این دبستان پایان نموده و دوره راهنمائی را در مدرسه راهنمائی تحصیلی پناهی، آغاز کردند. هنگام تحصیل وی در دوره راهنمائی مصادف با آغاز انقلاب شکوهمند ملت ایران بوده و در سال 56 ندای حق طلبانه رهبر مسلمین حضرت امام را شنید و از اواخر سال 56 فعالیت خود را با دیگر دوستان بر علیه رژیم ستم شاهی با پخش کردن اعلامیه حضرت امام( ره) شروع کرد و مدرسه را رها کرد، در اکثر اعتصابات و راهپیمائی ها بر علیه رژیم ظالم شرکت می کرد و در جلوی راهپیمائی ها با بلند گوی دستی شعار می داد.

آری او یکپارچه نور بود که محفل دوستان را روشنائی می بخشید و اعمال و رفتار او سر مشق درس و زندگی و صبر و استقامت و پایداری بود. بعد ازپیروزی انقلاب اسلامی، با تلاش زیاد و با همیاری شهید ستار داداشی، انجمن توحیدی مسجد غریبلر تبریز و کتابخانه مسجد را تشکیل دادند، شب و روز در فعالیت بوده و با تشکیل کمیته انقلاب اسلامی به عضویت کمیته در آمد و چند ماه در کمیته به فعالیت خود ادامه داد، چند ماه ازخدمت وی در کمیته نگذشته بود که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل شد. به سپاه علاقه خاصی داشت و این عشق تا آخرین دقائق حیات پر افتخارش، هر لحظه افزونتر می شد. به عضویت سپاه در آمد و در این جایگاه مقدس بود که روح او اوج گرفت. ابراهیم همیشه در مقابل انحرافها و کج روی ها می ایستاد و همیشه از زبان حضرت امام خمینی( ره) می گفت: شهدا تنها خدا مقامشان را می داند و بس .

در اوایل سال 59 بنا به وظیفه شرعی خود عمل و ازدواج کرد و در اواسط همان سال به سپاه قائم شهر انتقال یافت و در سپاه قائم شهر مسئولیت تعاون را بر عهده گرفت، در آن موقع بنیاد شهید قائم شهر را نیز تشکیل داده و درخدمت خا نواده های شهداء، شب و روز نمی دانست. خیلی عاشق خدمت به این عزیزان بود، شهید چون شمعی در محفل تمامی خانواده های شهداء می سوخت و همواره در تلاش نگه داشتن محفل معنوی این خانواده ها بود. او با حضور خود بر سر سفره خانواده های شهداء، سعی در پر کردن جای خالی فرزندان شهیدشان می کرد و با جملات شیرین و دلنشین خود، علاقه اش را به شهیدان و خانواده های آنها ابراز می داشت.

با شروع جنگ تحمیلی، دشمنان اسلام بر انقلاب اسلامی، با حضور در جبهه های حق علیه باطل به فعالیت خود ادامه می داد. همیشه قبل از عملیاتها از لشکر ویژه 25 کربلا، برایش پیام می فرستادند. با اینکه مسئول تعاون سپاه قائم شهر بود، مسئولیت، تعاون لشکر ویژه 25 کربلا را به عهده داشتند و در عملیاتها شرکت داشت، او شب و روز به دیدار خانواده های شهداء و رزمندگان می رفت. برای اولین بار ستاد پشتیبانی از خانواده های رزمندگان را در قائم شهر تشکیل داد که حتی آیت الله هاشمی رفسنجانی مبلغی هدیه، به این ستاد فرستادند و در خطبه های نماز جمعه تقدیر و تشکر نمودند.

آری ابراهیم در فراق شهیدان بسیار زحمت می کشید، در فراق عزیزانی که از هر کدام هزاران خاطره داشت همیشه در عشق شهادت می زیست و ازشهادت صحبت می کرد، همیشه در تلفن به مادرش می گفت: مادر تو چطور به ما شیر داده ای که شهید نمی شویم؟

وقتی برادر زاده اش حسن وکیل زاده در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید خیلی خوشحال بود. می گفت: طلسم شکسته شد و راه باز شد. خلاصه اینکه ابراهیم قرار بود دوم اردیبهشت ماه 66 اعزام شود که در 28 فروردین، سردار شهید مهندس صفر روحی، که یکی از رفقایش بود را در خواب می بیند، شهید روحی به ابراهیم می گوید: بیا و تا رمضان پیش ما باش، ابراهیم در جواب می گوید: صفر جان هر سه بچه ام مریض هستند حالا نمی توانم بیایم. شهید روحی می گوید: میل با خودت است، ولی وقتی که ما می گوییم بیا، حتماً خواهی آمد و... صبح ابراهیم از خواب بیدار می شود و خوابش راتعریف می کند و بعد به مزار شهداء می رود و اظهارمیکند که شهداء دعوتم کردند و باید بروم.

در 29فروردین ماه سال 66 با رفقایش حرکت میکنند و درتهران جهت خداحافظی به منزل خواهرش می رود و درآنجا با خنده می گوید: خواهرم بیا خداحافظی کنیم که شهداء مرا دعوت کردند، می روم و دیگر برنمی گردم. خلاصه درعملیات کربلای10 در ارتفاعات مشرف بر شهرک مائوت عراق، دعوت حق را لبیک گفته و در آن محفل مقدس، عاشقی خود را در دوم ماه رمضان با زبان روزه امضاء می کند و به آرزوی دیرینه خود می رسد.

شهید دارای سه فرزند به نامهای سمیه، یاسر، نسیبه بود که بعد از شهادت، فرزندش بدنیا آمد، که نام پدر شهیدش ،ابراهیم را بر فرزند رهرواش گذاشتند.

روحش شاد و یادش گرامی باد./